امیرمهدی ترشیزی، فوتبال را از زمینهای خاکی محلهاش شروع کرد و بهمرور پا به میدان حرفهای فوتبال گذاشت. او بااستعداد و پرتلاش و باانگیزه است و باور دارد که بهزودی نامش در دنیای فوتبال مطرح خواهد شد.
شهیدبسکابادی از محلات کمبرخوردار حاشیه شرقی مشهد است. تراکم جمعیت در این محله حدود سهبرابر میانگین جمعیت مشهد بوده و سکونت خانوادههای بلوچ و افغان ویژگی بارز آن است. زیرساختهای این محله وضعیت چندان مناسبی ندارد و به سختی جوابگوی حداقل امکانات زندگی است. میانگین زمان دسترسی به فضای سبز در بسکابادی نزدیک به ۴۱ دقیقه است.

رجبعلی بسکابادی، نوجوانی بود که با دستکاری شناسنامهاش خود را به خط مقدم و جبهههای دفاع مقدس رساند
ناهید آذرنوش خبرنگار باانگیزه، سال۱۴۰۱ در نخستین رویداد رسانهای «رج» شرکت کرد و با گوشی مدل پایین خودش، گزارشی تصویری از خیابان تاجرآباد تهیه کرد و موفق به کسب مقام سوم این رویداد رقابتی شد.
از زمانی که خودم را شناختم، این هنر را بلد بودم. همیشه نگاهم به دستهای مادرم بود و ناخودآگاه همه چیز را یاد میگرفتم. مادرم که از خانه بیرون میرفت، پشت دار مینشستم و شروع میکردم به بافتن.
محمدرضا شجاعی، سهراب و غلامرضا داوری به گفته خودشان، تنها ملاقهسازان دستی بزرگ این مرز و بوم هستند. میگویند کارشان در سطح ایران لنگه ندارد و فقط و فقط از قوم و قبیله خودشان به آنها به ارث رسیده است. حالا چندین سال است که در این گوشه شهر، جایی در انتهای شهرک شهید باهنر، قبل از پل و در زمینهای ناهموار خاکی و کنار گاراژها در هوای گرم تابستان آتشی اختیار کرده و مشغول به کار در این حرفه کمتر شناخته شده هستند.
مساجد شهرک شهیدباهنر شاید در ظاهر فقط مکانی برای نمازخواندن و عبادتکردن به نظر برسند، اما پا به دلشان که میگذاری، همهچیز فرق میکند. متوجه میشوی که همین خانههای کوچک معنوی به شریانهای پنهان حیات در محلهها تبدیل شدهاند. شبیه قلابهایی هستند که آدمها را به هم وصل میکنند.مسجدالرضا(ع)، مسجدصاحبالزمان(عج)، مسجدحضرت زهرا(س)، مسجدجوادالائمه(ع)، مسجدقمربنیهاشم(ع)، مسجدموسیبنجعفر(ع) و مسجدجامع حضرت ابوالفضل(ع) از جمله این مساجد هستند.
حسن سهرابی تا به خود میجنبد، آتش زبانه میکشد و کار از کار میگذرد. فقط میتواند خودش را بیرون بکشد و به حیاط نقلی خانهاش بیندازد. بعد با صدای بلند از در و همسایه کمک بخواهد. تا خودرو آتشنشانی از راه برسد چیزی بهجز خاکستر از خانه و متعلقاتش باقی نمیماند و صفر تا صد خانه در آتش میسوزد. در آن لحظات سخت فقط خدا را شکر میکند که خانوادهاش در خانه حضور نداشتند و از این حادثه جانشان به خطر نیفتاد. بعد از گذشت چند روز از این حادثه، چند روزی هم طول میکشد تا رطوبت دیوارها گرفته شود. بعد از آن پابانان همکار او، دست به کار میشوند. گچکار، سیمکش، لولهکش و... هر کدام از پاکبانان که مهارت فنی دیگری داشتند برای بازسازی خانه پای کار میآیند.